لاجیم نیوز

ساخت وبلاگ

وقتی گلوله از بازویم عبور کرد و خورد به پهلویم،حس غریبی از همه یازهراء هایی که گفته بودم ریخت توی دلم

 

 حس کردم دستم قطع شده، پهلویم را درد شدیدی پیچیده بود، شدت گلوله استخوان را خرد کرده و دستم را پیدا نمی کردم ، چرخیده بود بالای سرم. آرام بر گرداندم و یاد مادرم بودم که چه کشید در آن غربت و تنهایی…

به گزارش ایرفاخبربه نقل ازرزمندگان شمال، روایت شیدایی که خواهید خواند؛ جانبازِ محقق غلامعلی نسائی، ۱۶ سال پس از شهادت سید مجتبی علمدار در گفتگو با رزمنده ی جانباز؛ رضا علی پور جانشین سید مجتبی در گروهان سلمان به رشته تحریر درآورده است، که تقدیمتان می کنیم:

سید مجتبی علمدار، به سال چهل پنج، در هنگامه سحر بدنیا آمد، آقا سید مجتبی اولین صدایی را که در این جهانی هستی پس از اولین لحظه تولدش شنید، اذان صبح بود.

 سید مجتبی علمدار، فرمانده گروهان سلمان از گردان مسلم ابن عقیل، لشکر ۲۵ کربلا بود.

من و مجتبی ساروی هستیم. «مازندرانی» من هر کجا که مجتبی بود، حاضر بودم، مجتبی همیشه می گفت: علیرضا خیلی دوست دارم، مانند مادرم«حضرت زهراء(س)» شهید بشوم.

در شب «عملیات والفجر ۱۰»، به سمت سه راهی دجیله پیش می رفتیم، آتش دشمن لحظه ای قطع نمی شد و آرزوهای مجتبی شنیدنی تر شده بود، تیربارها مانند بلبل می خواندند، مجتبی تیر خورد، گلوله گرینف بود. گرینف گلوله عجیبی دارد، تیرخورد به بازوی مجتبی، بالای آرنج، دست مجتبی را خرد کرد و گلوله عمود فرو رفت به پهلوی مجتبی، بازوی مجتبی شکست، پهلویش را شکافت.

مجبتی می گفت: «فدای مادرم بشوم، مادرم زهراء(س) که آن نانجیبان، پهلویش را شکستند و بازویش را. هوا تاریک بود، وقتی گلوله خوردم، حس غریبی از همه یازهراء هایی که گفته بودم ریخت توی دلم. تیرخورد به پهلویم، یاد پهلوی مادرم فاطمه بودم.

حس کردم دستم قطع شده، پهلویم را درد شدیدی پیچیده بود، شدت گلوله استخوان را خرد کرده و دستم را پیدا نمی کردم ، چرخیده بود بالای سرم. آرام بر گرداندم و یاد مادرم بودم که چه کشید در آن غربت و تنهایی.»

سید مجتبی که در عملیات والفجر۱۰ بسختی مجروح شده بود، در بیمارستان بوعلی سینا ساری بستری شد.

من هم چند تایی تیر خورده بودم، از بیمارستان که به خانه برگشتم، عصا زنان سراغ آقا سیدمجتبی رفتم. شده بودم یک پا پرستار مجتبی، دو سه ماهی مجبتی بستری بود، آن هیکل ورزشکاری و قامت برافراشته و رشید، شده بود پوست و استخوان، مثل یک گنجشک زخمی زیر باران، افتاده بود روی تخت. بچه های جبهه می آمدند و می رفتند، سید مجتبی چون پهلویش را تیر شکافته بود، کلسترومی شده بود، یک وضعیت بسیار سخت برای یک مجروع جنگی، به همین خاطر بوی نامطبوعی فضای اتاق را گرفته بود.

سید مجتبی می گفت: «بچه ها این بوی ظاهر من است که شما را این همه بی طاقت کرده و مجبورید جلوی دهان و بینی تان را محکم بپوشانید، وای به روزی که بوی باطن ما را خدا آزاد کند، آن وقت است که معلوم می شود چه بلایی سرتان می آورد.» آقاسید مجتبی البته این ها را از روی اخلاصی که داشت می گفت، و گرنه مجتبی یک جوری دیگر بود. خیلی خاص.

روزگار گذشت، جنگ گذشت و سیدمجتبی احوالی دیگر داشت، فرق داشت با خیلی از جنگ برگشتگان، همان حالات عرفانی را حفظ کرده بود و یک ذره از آن روحیات رزمندگی اش تنزل نکرده بود.

یک روز بهم گفت: علی رضا، آروزی مهمی دارم!

گفتم: چه آرزویی؟

گفت: دلم میخواهد خانه خدا نصیبم بشود.

سید مجتبی که آرزو می کند، ناگهان به لطف مادرش خانم فاطمه الزهراء(س) خیلی زود بر آورده می شود.

آقاسید مجتبی، مداح اهلبیت بود و یک جایی روضه غریبی از مادرش فاطمه الزهراء(س) می خواند.

آقارحیم یوسفی، اهل گرگان، توی آن مجلس وقتی ضجه های آقا مجتبی را برای رفتن به حج می شنود، بعد جلسه غروب زنگ میزند به خانه آقا سید مجتبی و می گوید: آقا سید مجتبی، آرزویی که داشتی بر آورده شده، می روی حج، چون آقا مجتبی عضو رسمی سپاه بود، باید مجوز خروج هم می گرفت.

می رود ستاد مرکزی سپاه تهران، آن روز کلی دوندگی میکند، موفق نمی شود، دیگر داشت، تعطیل می شد، مجتبی می رود توی محوطه، بین درختان، می نشیند، آنجا گریه می کند، می گوید: یازهراء من گیر افتادم، اگر امروز اینجا کارم درست نشود، همه چی بهم می خورد، بلند می شود، می رود، می بیند، کارش خدائی درست شده است. صدا می کنند: بیا این نامه ات برو.

رفت مکه و مدتی بعد برگشت، رفتیم پیشوازش، بغلش کردم، بوئیدمش، بوسیدمش. رفتیم جای خلوتی، مجتبی گریه کرد، من گریه کردم، گفت: علیرضا، عرفات بوی شلمچه میداد.

یک روز توی عرفات، جای خلوتی یافتم، جائی که من بودم و دلم بود، دست بردم خاک عرفات را بوئیدم،

ـ گفتم: عرفات! بی معرفت، بوی شلمچه می دهی!

و من دلم را آنجا حسابی خالی کردم، سبک شدم.

سید مجتبی علمدار بعد از بازگشت عمره مفرده، دیگر با قبل فرق داشت، یک جورایی دیگه، پرستو شده بود و سکوی پرواز می خواست.

سال هفتاد پنج، بر اثر جراحت ناشی از جنگ، این آخری بیمارستان امام ساری بستری شد.

روز آخری، آقا یحیی کاکوئی بالای سرش، غروب بود، می گفت: همین که اذان مغرب شد، مجتبی چشم اش را باز کرد، بین اذان بود،

گفت: «تو که آخر گره را باز می کنی، پس چرا امروز و فردا می کنی؟»

هنوز اذان تمام نشده بود که سید مجتبی چشم هایش را بروی دنیا بست و پرستو شد و پرید.

تشیع جنازه سید مجتبی یک حال هوائی غریبانه ائی داشت، شلوغ بود، اشک و بود، روضه بی بی دو عالم، فاطمه زهراء(س)

سید مجتبی به من گفته بود: روز شهادتش، بعد از تشیع، توی قبر که گذاشتن اش، اذان بگویم، وقتی مجتبی را گذاشتیم توی قبر، صدای اذان ظهر بلندگو، بلند شد، آن وقت من ایستادم، رو به قبله، کنار قبری که سید مجتبی را گذاشته اند.

اذان گفتم….

اذان که تمام شد، سید مجتبی توی قبر آرام خوابیده است، هنوز سنگ لحد را نگذاشته ایم.

حاج آقا دیانی از دوستان آقا سید مجتبی ایستاد به قبله، مجتبی جلوی پیش نماز، نماز ظهر و عصر را خواندیم….

سید مجتبی وصیت کرده بود، آن شال سبزی که در هنگام روضه خوانی اشک هایش را پاک می کرد و کمرش را می بست، داخل قبرش بگذاریم و روضه مادرش حضرت زهرا(س) را سر قبرش بخوانیم .

 مجتبی تأکید کرده بود؛ روضه که می خوانید، هنگام گریه صورت های تان را داخل قبر بگیرید، جوری گریه کنید که اشک های تان بریزد توی قبرم…

ـ روضه مادرش فاطمه زهراء(س) بود.

آقا رضا کافی، مداح اهلبیت ساروی، ایشان روضه می خواند، گریه می کردیم و اشک های مان می چکید داخل قبر، روضه حضرت زهراء(س) روی قبر خوانده شد، سنگ لحد را گذاشتیم و خاک ریختیم و سید مجتبی رفت بهشت و مهمان مادر سادات شد و ما برگشتیم به زندگی دنیایی…

به گزارش ایرفاخبر، سید مجتبی علمدار ۱۱ دی ۱۳۴۵ دیده به جهان گشود، ۱۱دی ۱۳۶۴زخم عشق و جانبازی به تن نشاند، دی ماه ۱۳۷۰ لباس دامادی به تن کرد، دی ماه ۱۳۷۱ با تولد سیده زهرا، پدر شد، و ۱۱دی ۱۳۷۵ به قافله همرزمان شهیدش پیوست.

…و هنوز هم از بیت الزهرای ساری، نوای دلنشین و حزن انگیز سید مجتبی به گوش می رسد؛

"بقیع با او بگو دستم ببستند   همان هایی که پهلویش شکستند"


  
لاجیم نیوز...
ما را در سایت لاجیم نیوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : لاجیم نیوز lajim بازدید : 279 تاريخ : يکشنبه 24 / 1 ساعت: 19:09

به گزارش ایرفاخبر به نقل از وبلاگ پلی به گذشته تا ۲۵ اردیبهشت سالروز وفات شهادت گونه ی بانوی اشک و اندوه و آه زینب کبری(س) که یادواره یازدهم منطقه ی کسلیان به یاد ۴۳ کبوتر آسمان عشق و دلدادگی به میزبانی پیرنعیم هفت ستاره برگزار خواهد شد، زمان زیادی نمانده است.DSC01303

اعضای ستاد یادواره به تب و تاب افتاده اند که کارهای بر زمین مانده یا  راه نپیموده را در این فرصت باقی مانده تا به یادواره برای هر چه باشکوهتر برگزار کردن آن با جدیت پی بگیرند تا شرمسار شهیدان نمانند.

لذا برنامه های مصوب روز یادواره تا به اکنون به شرح ذیل میباشد:

۱-سخنران: خطیب شهیر و نام آشنای رسانه ها حجه الاسلام دکتر رفیعی

۲-مداح: چهره ی خوش نام سالهای جبهه و جنگ برادر متولی طاهر

۳- مجری:شخصیت توانمند رسانه ای- تلویزیونی در عرصه اجرا برادر ساجدی.

متعاقبا میان برنامه های مناسبتی جهت رونق جذابیت یادواره پس از قطعیت یافتن اعلام خواهد شد.

لازم به یادوری است که هرساله یادواره شهدای کسلیان به میزبانی یکی از روستاها برگزار و خیل عظیم مشتاقان به سوی این مراسم رهسپار می شوند.

لاجیم نیوز...
ما را در سایت لاجیم نیوز دنبال می کنید

برچسب : لاجیم, نویسنده : لاجیم نیوز lajim بازدید : 216 تاريخ : يکشنبه 24 / 1 ساعت: 19:07

ابلاغ سیاست‌های مربوط به اقتصاد مقاومتی توسط رهبر حکیم انقلاب آن هم در برهه‌ای که ایران بشدت مشغول رایزنی و گفت‌وگو با کشورهای اروپایی و آمریکاست، رسانه‌های غربی را با شگفتی مواجه کرده است.

 

m_img

به گزارش ایرفاخبرابلاغ سیاست‌های مربوط به اقتصاد مقاومتی توسط رهبر حکیم انقلاب آن هم در برهه‌ای که ایران بشدت مشغول رایزنی و گفت‌وگو با کشورهای اروپایی و آمریکاست، رسانه‌های غربی را با شگفتی مواجه کرده است. این رسانه‌ها در وهله اول به این مساله می‌اندیشند که شاید این موضوع نشانه‌ای برای دست نکشیدن ایران از اهداف و برنامه‌های هسته‌ای‌‌اش باشد و نشان می‌دهد رهبر انقلاب همه شرایط و امکانات نهایی برای احتمال نرسیدن به توافق با کشورهای غربی را آماده کرده‌اند و از سوی دیگر کارشناسان بر این باورند که حتی اگر این اقدام به معنای مقابله با تحریم‌ها هم نباشد، نشانه‌ای بارز بر امید ایرانیان به بهبود فضای کسب و کار و تجارت‌شان است.

 

لاجیم نیوز...ادامه مطلب
ما را در سایت لاجیم نیوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : لاجیم نیوز lajim بازدید : 201 تاريخ : يکشنبه 25 / 12 ساعت: 18:45

مام صادق (ع) فرمودند: 'کسی بر محل سکونت امام زمان (عج) آگاهی نمی یابد، نه فرزندان او و نه شخص دیگری جز خدمتکار حضرت مهدی (عج).'

به گزارش ایرفاخبر به نقل از باشگاه خبرنگاران، بدون شک امام عصر (ارواحناه فداء) در شهر سامرا به دنیا آمدند. آن حضرت (عج) تا روز شهادت امام حسن عسکری (ع) در منزل پدرشان در شهر سامرا بودند.

حکیمه، عمه امام حسن عسکری (ع) چندین بار حضرت مهدی (ع) را پیش از شهادت امام حسن عسکری (ع)در خانه پدرش دیده بود و امام حسن عسکری (ع) در یکی از ملاقات های احمد ابن اسحاق با ایشان که در منزل آن حضرت (ع) بود، فرزند خود را به او نشان دادند. (بشاره الاسلام، ص ۱۶۷)

یعقوب بن منقوش از امام عسکری (ع) پرسیده بود: مولای من! بعد از شما چه کسی به امامت می رسد؟ حضرت (ع) فرمودند: پرده را کنار بزن. او نیز پرده را کنار زد و کودکی از پس پرده بیرون آمد و بر زانوی پدر نشست.

امام عسکری (ع) در حال احتضار به پیشکار خود به نام عقید فرمودند: "وارد اتاق شو، کودکی را در حال سجده می بینی، او را نزد من بیاور." (کتاب الغیبه، ص ۱۶۵)

در دوران غیبت صغری که حدود ۷۴ سال طول کشید، محل سکونت حضرت مهدی (ع) مشخص نبود. به نظر می رسد آن حضرت (ع) در عراق سکونت داشتند، زیرا چهار نایب خاص آن حضرت (ع) که با ایشان رابطه مستقیم داشتند، در عراق به ویژه در شهر بغداد می زیستند. و از اینکه نامه های مردم را می گرفتند و به حضرت (ع) می رساندند و جوابش را دریافت می کردند می توان حدس زد که حضرت (ع) محل سکونت خود را در جایی قرار داده بودند که امکان دسترسی نایبان و تماس با حضرتش آسان باشد؛ بدین جهت، جز این چهار نفر کسی از محل سکونت آن حضرت (ع) اطلاعی نداشت.

امام صادق (ع) می فرمایند: برای قائم (ع) دو غیبت است، یکی از آن دو کوتاه و دیگری طولانی. در غیبت نخست کسی جای او را نمی داند، مگر شیعیان خاص او." (بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۵)
به نظر می رسد منظور از شیعیان خاص، نواب اربعه باشند.

دوران غیبت کبری

امام صادق (ع) به ابوبصیر فرمودند: "والنعم المنزل طیبه"

علامه مجلسی می گوید: همین جمله دلالت می کند که آن حضرت (ع) بیشتر در مدینه و اطراف آن می باشد. (بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۸) امام باقر (ع) به کوه طوی اشاره فرمودند. (تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۵۶) با این وجود هیچ کس محل سکونت ایشان را نمی داند.

امام صادق (ع) فرمودند: "کسی بر محل سکونت امام زمان (عج) آگاهی نمی یابد، نه فرزندان او و نه شخص دیگری جز خدمتکار حضرت مهدی (عج)." (بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۳)

امام عصر (ارواحناه فداء) به ابراهیم بن مهزیار فرمودند: "پدرم از من پیمان گرفته که در سرزمین پهناور و دوردست مسکن گزینم تا از نیرنگ های گمراهان و متمردان امت تازه به دوران رسیده و گمراه، نهان و مصون باشم. این پیمان مرا بر فراز تل های بلند و ریگزارها و سرزمین های مورد اطمینان افکنده است." (با خورشید سامرا، ص ۸۲)

علامه مجلسی از علی ابن فاضل داستان ورودش به جزیر خضراء را نقل کرده است. گرچه علی بن فاضل در این جزیره موفق به دیدار امام زمان (ع) نشده است اما وی از ملاقات هایی که با برخی داشته، چنین استنباط کرده است که این جزیره محل سکونت آن حضرت (ع) است.

برخی با استناد به این ماجرا می خواهند بگویند محل سکونت امام زمان (ع) در همین جزیره است. برخی دیگر پا را فراتر نهاده با منطبق نمودن اوصاف جزیره خضراء که اطراف آن را آب های سفیدی گرفته است بر مثلث برمودا عقیده دارند که این مثلث محل زندگی امام زمان (ع) است و می گویند: کسی نمیت واند به آن محل برسد، زیرا هر چه قدرت های بزرگ تلاش کرده اند به آن برسند، بی نتیجه بوده است. (جزیر خضراء افسانه یا واقعیت، ص ۴۷)

این نظریه صحیح نیست، زیرا اولا کسی از محل زندگی امام عصر (ارواحناه فداء) اطلاع دقیقی ندارد، ثانیا اصل ماجرای علی بن فاضل به دلیل تناقضاتی که در آن مشاهده می شود، مورد خدشه است و از اصل درستی برخوردار نیست تا چه رسد به انطباق برمودا بر آن جزیره مورد ادعا.
علامه حسن زاده آملی می گوید: "مرحوم حاجى نورى راجع به جزیره خضراء روایتى نقل کرده است . یکى از فواید محضر شریف علامه شعرانى این است که ایشان باز حاشیه اى در اینجا دارند که ما آن حاشیه را در هزار و یک نکته آوردیم.

ایشان مى فرمود که جزیره خضراء الان هم هست . از بلاد اندلس است . جزیره اى است خیلى سبز و خرم . نوعا جزیره ها خضراء هستند.ولى آن جزیره ویژگى خاصى دارد. مهدى فاطمى آن جا را پایتخت خودش قرار داد و محل حکومتش بود. بعد این مهدى فاطمى و جزیره خضراء، سر زبانها افتاد و دهان به دهان نقل شد، و بعضى از این جهال نقله ، مهدى فاطمى را تبدیل کردند به حضرت مهدى بقیه الله (عج ) و ایشان را در جزیره خضراء اسکان دادند. و جزیره خضراء را با مثلث برمودا ارتباط دادند. چه کارها کردند، چه چیزها دنباله این حرف آوردند و دیگران هم گرفتند این را در این کتاب و آن کتاب نوشتند.

راجع به این مثلث بومودا که خیلى حرفش هست، هم همین طور. متاءسفانه آقایان فرمایشى را که مى شنوند اینها را مى آورند اسناد مى دهند به دین و آیین . به دین شریفى که یکپارچه برهان و عقل است: قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین."

برخى روایات جایگاه خاصى را براى امام زمان(ع) نام نمى‏برد، ولى از حضرت (ع) به عنوان فردى یاد مى‏کند که با مردم و در میان مردم و با آنان حشر و نشر دارند و به گونه‏اى ناشناس زندگى مى‏کنند. امام صادق(ع) فرمودند: "صاحب الامر شباهتى نیز به حضرت یوسف پیامبر(ع) دارد جاى انکار نیست که خداوند با حجت خود همان کارى را انجام دهد که با یوسف انجام داد. صاحب الزمان(ع)، آن مظلوم حق از دست داده، در میان مردم رفت و آمد مى‏کند و در بازار قدم مى‏نهد و گاهى بر فرش منزل‏هاى دوستان مى‏نشیند، لیکن او را نمى‏شناسند تا زمانى که خداوند به وى اذن دهد تا وى خود را معرفى کند، آن گونه که یوسف(ع) اجازه داد هنگامى که برادرانش گفتند: تو یوسفى؟ گفت: آرى من یوسفم".(کتاب الغیبه، ص ۱۶۴)

یکی از مکان هایی که بنابر روایت امام صادق (ع) حضرت مهدی (عج) در آنجا حضور پیدا می کنند، صحرای عرفات است. امام زمان (ع) همه ساله در ایام حج در عرفات حضور پیدا می کنند.
امام صادق (ع) فرمودند: زمانی فرا می رسد که مردم امام زمان خود را نبینند امام (ع) آنها ایام حج آنها را می بیند ولی آنها او را نمی توانند ببینند. (کافی، ج ۱، ص ۳۳۷)

بسیاری از علما در کربلا، نجف، کوفه، مدینه، مکه، مسجدالحرام و شهرهایی که دارای مکان های مقدس است، امام زمان (ع) را زیارت کرده اند.

دوران ظهور

در دوران ظهور، امام عصر (عج) در مسجد سهله که ده ها هزار پیامبر در آن نماز گزارده اند، اقامت دارند.

امام صادق (ع) به ابوبصیر فرمودند: "ای ابامحمد! گویا آمدن حضرت قائم (عج) به مسجد سهله را می بینم که همراه زن و فرزندان خود در آنجا اقامت می کنند."

ابوبصیر می گوید: عرض کردم: آیا مسجد سهله منزل ایشان خواهد بود؟ حضرت فرمودند: آری این مسجد منزل ادریس (ع) است و خداوند پیامبری مبعوث نکرده مگر آنکه در آنجا نماز خوانده است. هر کس در این مسجد بیتوته کند، مانند آن است که در چادر و خیمه پیامبر (ص) اقامت کرده است. (بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۷)

لاجیم نیوز...
ما را در سایت لاجیم نیوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : لاجیم نیوز lajim بازدید : 173 تاريخ : شنبه 10 / 12 ساعت: 16:28